کیارادکیاراد، تا این لحظه: 12 سال و 17 روز سن داره
روناکروناک، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

روزهای رویایی....DEARM ON

پسر خسته من....

امروز از صبح كه بيدار شدي احساس ميكردم كه حسابي حوصله ات سر رفته و دوست داري كه بري بيرون ولي حيف كه هوا خيلي گرم بود و اصلا نميشد كه براي بازي بيرون بريم ولي با اين حال يه كمي رفتيم داخل حياط و باهم صداي پرنده ها را گوش كرديم وزود با قول اينكه حتما عصر ببرمت پارك اومديم داخل خونه ...بعد از ناهار هم برعكس هر روز نخوابيدي و حسابي شيطنت كردي... عصر لباس پوشيديم و به عادت اين روزهايمان رفتيم پارك و حسابي بازي كردي.....           در حين بازي هم مامان با دادن يكم ميوه به پسري انرژيت را تقويت كرد....   مثل هميشه همه كسايي كه توي پارك بودند ديگه رفته بودند و ما آخرين نفري ب...
1 ارديبهشت 1393

پسر مامان....

وقتي چهار ماهه بودي يه لباس زرد خوشگل واست خريده بودم كه وقتي تنت ميكردم خيلي ناز و خوردني ميشدي يه روز كه با اين لباس رفتيم خونه دوست خوبمون خاله كبري بهاره جون از من قول گرفت كه هرموقع  بچه دار شد من اين لباس را بدم به كوچولوي اون ....حالا كوچولوي خاله بهاره چند ماهي ميشه كه به دنيا اومده و ما هم به قولمون وفا كرديم و لباس خوشگلت را هديه داديم به حسين كوچولو...حسين كوچولو هم توي اين لباس خيلي ناز شده... اينم عكس كياراد من و حسين كوچولو....      انگار همين ديروز بود كه تازه متولد شده بودي و من پيش خودم فكر ميكردم يعني من ميتونم بدون كمك مامان عفت جون و خاله ها به تنهايي لباس تن اين كوچولوي دوست داشتني بكنم ...
14 بهمن 1392